#داستان_شب

#داستان_شب

#بی_ادبی_فرزند

به یك بزرگی گفتند بچه‌ی شما #بی_ادب است.
گفت: چه كرده است؟
گفتند: سقایی مشك آبی روی دوشش بود و می‌رفت، بچه‌ی شما یك سوزن به مشك آب فرو كرد و این آب هایش خالی شد.

آن بزرگ خیلی ناراحت شد، رفت به همسرش گفت، همسر شروع كرد به منقلب شدن و گفت: باید اینطور باشد...
گفت: چرا؟

گفت(زن): من وقتی حامله بودم، از كنار درخت اناری گذشتم، انار مردم بود. دهنم پر آب شد، یك سوزن در انار فرو كردم و از این سوراخ آب انار را خوردم. آن آب انار خلافی كه خوردم، باید...

من #سوزن_به_انار_زدم، باید بچه ام به #مشك سوزن بزند

[#حجت_السلام_قرائتی در برنامه درسهايی از قرآن ۰۴/ ۰۷/ ۸۷ - و کتاب #خانواده_در_اسلام،ص۱۶۱]

اینستاگرام:
https://www.instagram.com/p/CpMk5v6sXaQ/?igshid=MWMzM2Q4ZmE=
دیدگاه ها (۰)

#روز_جوان

#داستان_شب

#شیعه_خانه_امیرالمومنین_علیه_السلام

#شهادت_حضرت_زینب_سلام_الله_علیها

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط